ساعت ویکتوریا

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 

در مورد اين شعر مولانا که فرمود :

هر کرا اسرار حق آموختند مهر کردند و دهانش دوختند

و همچنين خرق عادت :

بايد بگويم نگاه انتقاد آميز شما بسيار قابل احترام است و همين نگاه هاي شماست که باعث ميشود سالک راه حق با ديد بازتري به مسائل نگاه کند . وليکن اينرا هم بدانيد کار اينجور افراد که سيخ ميخورند و در چشم فرو ميکنند ، تا همينجا بيشتر نيست و چون چيزي بيشتر براي اراءه ندارند چنين ميکنند . وگرنه درويشي و بردن نام مولا دروني صاف و آکنده از هر گونه تعين و نفسانياتيست .

به نظر شما آيا ژنج انگشت دست هم كه از يك بدن هستند با هم يك شكلند ؟ مسلماً خير

اگر شما نديده و نشنيده باشيد كرامات بزرگان همين زمان خودمان را آيا گناه آنهاست ؟

مسلماً خير . چون شما به ستيزه جويي با آنان بر آمده ايد نميتوانيد همسنخ آنان شويد .

دفتر صوفي سواد و حرف نيست

جز دل اسژيد همچون برف نيست

زاد دانشمند آثار قلم

زاد صوفي چيست انوار قدم

يا علي : سري هم به ما بزنيد اگر ميخواهيد بدانيد درويشان واقعي كه هستند و چه ميگويند .

پاسخ

اينكه فرموديد بردن نام مولا دل صاف مي خواهد حرف بجايي است كه انشاء‏الله براي دهن پر كردن و ظاهر سازي نبوده باشد. اما اينكه فرموديد كرامت بايد نكته اي به عرضتان برسانم كه شايد شما مطلب بنده را خوب مطالعه نفرموده ايد. در بحث تفاوت عرفان و تصوف بنده اذعان داشتم كه اولا كرامت را بايد تعريف كرد تا با خوارق عادت كه نتيجه رياضت هاي حرام است خلط نشود. در بين عرافي شيعه كرامت زياد بوده و شكي درش نيست ولي آيا صاحبان كرامت در فقها و علما و عرفاي شيعه با كرامات خود دكان سازي كرده اند و مردم را به سوي خود خواند ه اند؟ متاسفانه آچه به عنوان كرامت در ميان عرافي صوفيه مطرح شده است حال يا از سوي خودشان يا ديگران ملعبه دكان سازي شده است يعني آنچه كه در ميان عرفاي صوفيه ديده مي شود اين است كه مي خواهند با ارائه به اصطلاح كرامت مردم را به سوي خود بخوانند نه به سوي خدا در حاليكه اين درست نيست بلكه صاحبان كرامت واقعي اهل رياكاري و دوز و كلك و فريب مردم نيستند. نمونه عارف واقعي امام خميني است كه همه را به سوي خدا خواند نه خود با اين كه داراي درجات رفيعه بودند و يا همين آيت الله بهجت كه حجت بر مردم بر روي زمين بودند. خلاصتا رياضت نتيجه اش در دار دنيا ديده مي شود چه مرتاض مسلمان و چه كافر. الآن مرتاض هايي در هندوستان هستند كه در كرامت مصطلح شما حرف اول را مي زنند ولي آيا آنها بر حقند؟

با سلام خدمت شما دوست عزيز

بايد عرض کنم خيلي از چيزهايي که شما در اين وبلاگ نوشته ايد و يا نظر مساعد بر آن داريد تمامآ برگرفته از مطالعه و سير در کتب گوناگون ، که همگي قابل ستايش است و طلب وافر شما را در جهت سشير و سلوك واقعي مي رساند . وليكن اين را هم بايد در نظر داشت كه اين كتب همگي ساخته ذهن وقاد نويسنده آن است و هر نويسنده برداشت شخصي خود را در آن به رشته تحرير در آورده است . و نميتوان براحتي به آنها استناد كرد . در ثاني نميتوان بدنامي عده اي را كه دريك لباس متحد الشكل قرار دارند به همه آن گروه نسبت داد ، چنانكه روحانيون نيز اشتباه ميكنند و نميتوان همه را خطا كار قلمداد كرد . در مورد عرفايي مثل عطار نيشابوري كه حافظ در مورد او ميفرمايد

هفت كوي عشق را عطار رفت ما هنوز اندر خم يك كوچه ايم چه ميگوييد ؟ آيا حافظ به نظر دادن در مورد اين بزرگمرد سزاوارتر از ما نيست .

ديگر آنكه اطلاعات شما در مورد صفيعليشاه كمي ناقص است و شما را به خدا كمي متأملتر با اين بزرگان برخورد كنيد زيرا نوشته هاي شما بر افكار عمومي تأثير گذار است و ذهنيت بد يافتن ديگران را در صورتي كه به اين بزرگان بدبين شوند ، مسئوليد . باطن آن بزرگان شما را چوب ميزند .

شرمنده ™ اينها را فقط بخاطر آن گفتم كه بسيار طالب فهم و دانايي هستيد

پاسخ

در مورد مطلبي كه فرموديد :بدنامي عده اي را كه در يك لباس متحد الشكل قرار دارند را نمي توان به آن گروه نسبت داد.... را قبول دارم ولي در ميان صوفيان صافي ديده نمي شود بلكه در طول تاريخ تصوف حتي يك نمونه را نمي توان يافت كه واقعا از طريقت اهل بيت گمراه نباشد حتي اقطاب فعلي صوفيه و سران و مشايخ معاصر صوفيه. در مورد عطار هم بايد به نكته مهمي اشاره كنم و آن تحقيق درست در لابلاي آثار عطار از جمله تذكره الاولياء كه با مباني و آموزه هاي اسلامي و شيعي در تضاد است. و اينكه مي گوئيد حافظ چنين مي گويد بايد گفت كه ملاك ما مبناي ديني و قرآي و روايي است چراكه مباني اسلام بر اساس روايات و آيات قرآن است نه اقوال ديگران. و از آنطرف حضرت علي فرموده اند : اعرف الحق تعرف اهله يعني حقيقت و كلام حق را بشناسيد اهلش شناخته مي شود نگفته اند كه شخصيت محور باشيم بلكه حقيقت محور بايد بود. البته بنده نمي خواهم منكر شوم كه عرفاي صوفيه جملات زيباي عرفاني و حكمت هاي ديني نداشته اند خير . شيعه آنكسي است كه حكمت را بپذيرد و لو از اهل نفاق و شرك. اين روايت امام علي ع است كه خذ الحكمه و لو من اهل النفاق . بله عطار جملات زيبايي هم دارد و لي آيا مي توان اينها را به عنوان الگوي عملي اخلاقي و عرافني پذيرفت و يا ائمه اطهار و نائبان آنها سزاوارترند؟. تازه اينكه فرموديد سخنان من تاثير گذار است خودم هم بيشتر از شما ملتفت بودم كه چنين است لذا در مطالبم دقت كرده ام كه چه بنويسم و اينطور نيست كه مطالبم را از روي هوا نوشته باشم بلكه اين سرمايه زحمات اساتيد حوزه است كه در لابلاي تاريخ تصوف در ميان آثار خود صوفيان يافته اند