سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بیازماى تا دشمن آن گردى ، [ و بعضى این جمله را از رسول خدا ( ص ) روایت کرده‏اند : و آنچه تأیید مى‏کند از سخنان امیر مؤمنان ( ع ) است روایت ثعلب از ابن اعرابى است که مأمون گفت : اگر على ( ع ) نگفته بود « اخبر تقله » مى‏گفتم « أقله تخبر » . ] [نهج البلاغه]
امروز: جمعه 103 فروردین 10

                                  

اشکالات اساسی بر سلسله سند گنابادیه

 قسمت دوم

6)   مشکل دیگری که هست، سنّی بودن سرسلسله های این فرقه هست. به همن جهت، به دوطریق این مشکل را توجیه نموده اند :

الف : « تقیه ». مدعی شده اند اینها در تمام طول عمر تقیه می کرده اند.

ب : گفتند اول سنّی بوده اند بعد شیعه شده اند.

سوال : مگر می شود انسان در تمام عمر تقیه کند؟ خود اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) اینگونه نبودند و این مقدار تقیه نداشته اند. در حالی که سر سلسله های تصوف که صوفیان آنها را توجیه کرده و برای آنها تقیه ساخته اند از دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) بوده اند و به دفاع از خلفای سه گانه پرداخته اند.

تازه اگر بگوئیم تقیه، پس چرا بسیاری از علمای شیعه آن زمانها تقیه نداشته اند و تشیع خودشان را اظهار می کردند؟

فرقه ای مثل گنابادیه نسبت به برخی از افراد مثل حسن بصری و برخی دیگر از سران تصوف، خود را بی قید نشان داده اند و سعی نموده اند در سلاسل خود اسمی از حسن بصری نیاورند.

عمده ترین توجیه برای شیعه نشان دادن آنها، تقیه کردن آنهاست.

فصلنامه عرفان ایران که ارگان رسمی نعمت اللهی گنابادی است، به سرپرستی دکتر مصطفی آزمایش نوشته است :

صوفیه در زمان امامان بزرگوار، شاگردی و تقیه به شیوه ائمه معصومین را داشتند.

(فصلنامه عرفان ایران/شماره3/ص108)

در جایی دیگر برای رفع این شبهه می نویسند : (شهرام پازوکی)

چندان دربند اظهار تشیع معنوی خود نیپبودند و به اقتضای مولد (محل تولد) و اجتماع محل رشد خود، بالطبع به یکی از مذاهب فقهی اهل سنت عمل کرده اند.

(همان/ش10/ص83)

حتی اینها برای حلّ این مشکل، تعریف جدیدی از شیعه و سنّی ارائه داده اند؛ چنانکه دکتر مصطفی آزمایش از بزرگان فرقه گنابادیه در اروپا می گوید :

سنّی کسی است که پیرو رسول خدا بوده و از دو زیاده روی بر کنار باشد : نه دشمن علی و اولاد او باشد و نه دشمن خلفای راشدین (ابابکر، عمر، عثمان). به این ترتیب کسی که از خلفای راشدین بدگویی کند رافضی است و کسی که با علی مخالفت کند، خارجی است. کسی که به خلفاء راشدین و به آل رسول الله احترام گذارد و حرمت آنان را مراعات نماید و سنّت رسول خدا را نیز پاسدار باشد، سنّی محسوب می شود. به این اعتبار است که بسیاری از بزرگان تصوف و عرفان مانند سنایی، مولوی، عطار و شاه نعمت الله ولی، خود را سنّی خوانده اند.

(مجموعه مقالات درباره شاه نعمت الله ولی/ص49/چاپ حقیقت)

دکتر نور علی تابنده، قطب این فرقه در کمال تعجب می گوید : خلافت، حق علی نبود؛ حق ملت بود و وظیفه علی؛ یعنی ما مسلمین حق داشتیم که بعد از پیغمبر به عنوان جانشین او خلیفه ای مثل علی داشته باشیم.

(مجموعه مقالات درباره شاه نعمت الله ولی/ص11/چاپ حقیقت)

او با زیرکی تمام، خلافت را حق مردم می داند و می خواهد بگوید خود مردم نخواستند این حق را به علی (علیه السلام) بدهند و وظیفه از دوش ایشان ساقط شد. او نمی گوید اینها خلافت را غصب کردند.

خواجه عبدالله انصاری می گوید :

از میان دو هزار صوفی که شناخته ام، تنها دو نفر از آنها مذهب رافضی داشتند.

(تصوف و تشیع/ص113)

نویسندگانی از خود صوفیه هم مثل « اسدالله خاوری و دکتر نصر » سعی در اعتراف به این نکته دارند که تصوف سابقه سنّی گری دارد و با دادن لقب شیخ شهید به نجم الدین کبری سعی دارند او را شیعه جلوه دهند که این ادعا فاقد مدرک است.

دکتر تابنده می گوید :

هر کس امامت علی (علیه السلام) را قبول داشته باشد، از نظر ما شیعه محسوب می شود و اگر رد کند سنی محسوب می شود و این در حالیست که ایشان نمی گوید منظور چه نوع شیعه ای ... ؟!

این جنید بغدادی که به ادعای همه علمای سنّی از اهل سنّت است، از طرف امام قطب می شود! و هیچ کس جز صفی علیشاه در صد ساله اخیر ادعای شیعه بودن جنید را نکرده است.!!



  • کلمات کلیدی :
  •  نویسنده سرباز اسلام در چهارشنبه 87/4/5 و ساعت 6:40 عصر | دیدگاه دیگران()

    اشکالات اساسی بر سلسله سند گنابادیه

     قسمت اول

    1)   معروف کرخی زودتر از امام (علیه السلام) از دنیا رفته است؛ یعنی امام رضا (علیه السلام) در سال 202 و معروف در سال 200 فوت شده است و چطور می شود که کسی بعد از امام (علیه السلام) قطب باشد و خودش زودتر از امام از دنیا برود.

    2)      اگر معروف قطب باشد، چگونه می توان پذیرفت که در یک زمان با وجود امام (علیه السلام)، قطب دیگری باشد.

    3)   اگر بر فرض قبول کنیم که معروف کرخی بعد از امام (علیه السلام) هم بوده است، پس تکلیف امام جواد (علیه السلام) و هادی (علیه السلام) و عسکری (علیه السلام) چه می شود؟

    برخی در جواب این اشکال می گویند : از اینجا به بعد، امامت به دو دسته تقسیم میشود: 1) امامت طریقت    2) امامت شریعت

    یعنی از امام رضا (علیه السلام) به بعد، ائمه فقط امام شریعت بوده اند و کارشان بیان احکام شرعی بوده است و امامت طریقت و عرفان و اخلاق، به معروف کرخی و اقطاب بعد از او رسیده است.

    یک سوال : این تقسیم بندی در مورد امامت ائمه را از کجا آورده اید؟ و همچنین اگر آنها را به عنوان امامان شریعت قبول دارید، آنها بسیار مخالفت کرده اند با صوفیه و این همه روایت در مذمومیت تصوف از آنها نقل شده؟

    4)   در جواب این اشکال آقایان عدول کرده اند و گفته اند که : معروف کرخی شیخ مُجاز بوده و قطب نبوده است.

          حال این سوال پیش می آید که :

    اگر معروف کرخی شیخ بوده، پس چرا سلسله خود را به امام رضا (علیه السلام) می رسانید و به امام زمان (عج) نمی رسانید؟

    همچنین اگر معروف کرخی شیخ است، چطور یک شیخِ مُجاز می تواند قطب مشخص کند و "سری سقطی" را به قطبیت برگزیند و اگر "سری سقطی" قطب نیست، چگونه می تواند جنید بغدادی را به قطبیت معرفی کند؟

    از این گذشته، در زمان حیات امام(علیه السلام) چگونه می توان پذیرفت که معروف کرخی به "سری سقطی" حکم بدهد؟

    5)   اشکال دیگر بر سلسله سند اینها این است که اگر جنید بغدادی قطب شده است، پس امام زمان (عج) چه وضعیتی خواهد داشت؟ آیا می شود قائل شد که دو قطب در یک زمان باشند؟

    سلطان حسین تابنده گنابادی در کتاب نابغه علم و عرفان می گوید :

    شیخ جنید بغدادی از طرف امام حسن عسکری مّجاز در دعوت بود و در زمان امام زمان (عج) آن منصب را داشت، ولی بیعت و تربیت او توسط شیخ سری سقطی بود.

    (نابغه علم و عرفان/ص148)

    ملا علی گنابادی می گوید :

    جنید پس از امام حسن عسکری (علیه السلام) و غیبت، حیات داشت. لهذا قطب ظاهر گشت و وکلای اربعه خلافت نداشتند؛ بلکه سفارت بود و دستگیری نمی کردند.

    (صالحیه/ص348)

    به گمان ملا علی گنابادی، اولین قطب، جنید بغدادی است.

    حال سوال این است که حکم ولایت او کجاست؟

    قطب بعدی را قطب قبلی مشخص می کند و ظهور و غیبت امام(علیه السلام) تفاوت ندارد.

    اگر جنید قطب است، پس امام(علیه السلام) چه کاره است؟

    (جالب است بدانید که جنید بغدادی طبق گفته های تاریخی 16 سال قبل از پایان غیبت صغری از دنیا رفته و فوت کرده است.)

    اینها این همه داستان بافته اند و سعی کرده اند سلسله خود را به امام رضا (علیه السلام) برسانند.

    حال برای اینکه میزان دروغگویی آنان مشخص شود، شعری از "نعمت الله ولی" می آوریم تا ببینیم اینها تا چه اندازه راست می گویند و آیا اصلا سلسله اینها به امام رضا (علیه السلام) می سد یا نه؟

    نعمت الله ولی می گوید:

    شیخ ما کامل و مکمل بود              قطب وقت و امام عادل بود

    گاه ارشاد چون سخن گفتی           در توحید را نکو سفتی

    یافعی بود نام عبدالله                    رهبر رهروان آن درگاه       

    صالح بربری روحانی                      شیخ شیخ من است تا دانی

    پیر او هم کمال کوفی بود               کز کمالش بسی کمال افزود

    باز باشد ابو الفتوح سعید               که سعید آن سعید شهید

    از ابی مدین او عنایت یافت به کمال از ولی ولایت یافت

    مغربی بود و مشرقی به صفا              آفتابی تمام مه سیما

    شیخ ابی مدین است شیخ سعید   که نظیرش نبود در توحید

    دیگر آن عارف و دود بود                  کنیت او ابو سعود بود

    بود در اندلس ورا مسکن                بس کرم کرد روح او با من

    پیر او بود هم ابو البرکات                به کمال و جمال و ذات و صفات

    باز ابوالفضل بود بغدادی                 افضل فاضلان به استادی

    شیخ او احمد غزالی بود                مظهر جامع کمالی بود

    خرقه اش پاره بود او بکر است         ز آن که نساج او ابوبکر است

    باز شیخ بزرگان ابو عثمان              که نظیرش نبود در عرفان

    مظهر لطف حضرت واهب                بندگی ابوعلی کاتب        

    شیخ او شیخ کاملش دانند             بو علی رودباری خوانند

    شیخ او هم جنید بغدادی               مصر معنی دمشق دلشادی

    شیخ او خال سری سقطی            مَحرم حال او سری سقطی

    باز شیخ سری بود معروف              چون سری سرّ او به او مکشوف

    از اینجا به بعد ببینید آیا نعمت الله سلسله خود را به امام رضا (علیه السلام) می رساند یا اینکه بعدا صوفیان چنین چیزی را اضافه نمودند.

    شیخ معروف را نکو میدان               شیخ داوود طائیش میخوان

    او ز « موسی » جواز احسان یافت   کفر بگذاشت نور ایمان یافت          

    پیر او هم حبیب محبوب است         عجمی طالب است و مطلوب است

    پیر بصری ابوالحسن باشد              شیخ شیخان انجمن باشد

    یافت او صحبت علی ولی               گشت منظور بندگی علی

    خرقه او هم از رسول خداست         این چنین خرقه ای لطیف کراست

    (دیوان شاه نعمت الله ولی/مثنوی،71/ص661)



  • کلمات کلیدی :
  •  نویسنده سرباز اسلام در چهارشنبه 87/4/5 و ساعت 6:39 عصر | دیدگاه دیگران()

     لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    آیا نورعلی تابنده مورد تایید امام بود؟
    سید حسن،دعایی و نورعلی تابنده
    درویش علاقمند به شهرت
    نورعلی تابنده قبل از درویشی
    سیستم تشکیلاتی فرقه گنابادی قسمت هشتم
    سیستم تشکیلاتی فرقه گنابادی قسمت هفتم
    سیستم تشکیلاتی فرقه گنابادی قسمت ششم
    سیستم تشکیلاتی فرقه گنابادی قسمت پنجم
    سیستم تشکیلاتی فرقه گنابادی (قسمت چهارم)
    سیستم تشکیلاتی فرقه گنابادی (قسمت سوم)
    سیستم تشکیلاتی فرقه گنابادی (قسمت دوم) 2
    سیستم تشکیلاتی فرقه گنابادی (قسمت دوم)
    افشای تشکیلات سیاسی فرقه گنابادی (قسمت اول)
    فرقه ای که حزب سیاسی شد
    سید حسین نصر،شهرام پازوکی و اسلام ناب آمریکایی
    [همه عناوین(103)][عناوین آرشیوشده]

    بالا

    طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

    بالا

    معرفی وبلاگ به دوستان
    ایمیل شما:
    ایمیل دوستتان:

    ”باشگاه