نوشته ای که پیش رو دارید به قلم و زحمات استادم است که خواهشمندم به زحمات این استاد گرانقدر ارج نهید و تا آخر نوشته را مطالعه کنید مخصوصا جستجوگران حقیقت و عرفان واقعی، حتما مطالعه نمایند.
بسم الله الر حمن الر حیم
نقدی بر صوفی گری (به قلم استادم)
چندی پیش بیانیه ای از سوی فرقه صوفی نعمت اللهی گنابادی منتشر گردید. نویسنده در این بیانیه طبق روال معمولِ این فرقه سعی در القای مطالب خلاف واقع وتبلیغ برای عقاید انحرافی خود دارد. استفاده از مطالب بزرگان دین وعلمای تشیع در حوزه مطالب عرفانی ومنتسب نمودن آن به تصوف از جمله شگردهای نویسنده این بیانیه می باشد.
در همین راستا برای روشن شدن اهداف این فرقه وانحرافات آن مطالبی را نوشتم که امیدوارم مورد قبول حضرت حق واقع شود.
نوشته حاضر نقدی است بر بیانیه یوسف مردانی نماینده قطب این فرقه در شهرستان کرج .
آشنائی اجمالی با صوفی گری
قال الرضا علیه السلام : مَن ذُکرَعِندَه الصوفیه ولَم یُنکرهم بِلسانه و قلبِه فلَیسَ منّا و مَن اَنکَرهم فَکانّما جاهَد الکُفّار بَینَ یدی رسول الله.
امام رضا علیه السلام می فرمایند:
هر کس نزد او از صوفیه سخنی به میان آید و با زبان و دل آنها را انکار نکند از ما نیست . وهر کس ایشان را انکار کند مانند این است که در حضور رسول خدا (ص) با کفار جهاد نموده است.
(حدیقة الشیعة ص 564)
دومین فتنه بزرگ پس از ماجرای سقیفه در امت اسلامی ، توطئه جانشینی شخصیتهای ساختگی برای هدایت خلق بود. این جریان که با زهد بازیهای حسن بصری شروع شد توسط شخصی بنام ابو هاشم کوفی (صوفی) رسماً بعنوان جریان تصوف راه اندازی شد . از همان ابتدا به دلیل مغایرت تفکر این جریان با اسلام، اهل بیت علیهم السلام به مخالفت با ایشان پرداختند.
امام صادق علیه السلام در مورد اولین صوفی (مخترع تصوف یعنی ابوهاشم کوفی) می فرمایند:
انّه کان فاسدَ العقیده جداً،وهو الذّی اِبتَدَع مذهبا ًیقال له التصوف ،وجَعلَه َمفرّا لعقیدتِه الخبیثه.
یعنی: همانا او (ابوهاشم) فساد جدی عقیدتی دارد او کسی است که مذهبی را بدعت گذاشت که تصوف نامیده شد و آن را محل فراری برای عقیده خبیث خود قرار داد.
(اثنی عشریةص22)
از سایر ائمه نیز روایاتی در ذم صوفیه وارد شده است.
این جریان کم کم برای خود آدابی بنا نهاد. و هر روز بدعتی تازه وارد دین مبین اسلام نمود . در قرن چهارم هجری توسط یکی از حاکمان مسیحی در رمله ی شام، اولین خانقاه برای صوفیان ساخته شد. همه سران تصوف تا قرن 11 هجری از اهل سنت بوده اند.
خواجه عبد الله انصاری می گوید:
از بین دو هزار صوفی که تا کنون دیده ام، دو تن ایشان بر مذهب روافض (شیعه) بوده اند.
(نفحات الانس ص60)
از زمان پیدایش این جریان انحرافی، علمای بزرگ شیعه همیشه با آنها مقابله نموده اند. و در آثار اکثر علمای بزرگ نقدهای تندی بر ایشان می توان دید.
فرقه نعمت الهی گنابادی
سلطان محمد بیچاره (فامیل نامبرده) گنابادی در سال 1294 این فرقه را تاسیس نمود. سخنان گزاف و انحرافات عقیدتی وی باعث شد که مرحوم آیت الله آخوند خراسانی صاحب کفایه؛ وی را مرتد اعلام نماید که در سال1327 هجری قمری توسط عده ای از شیعیان در بیدخت گناباد به قتل رسید و قطبیت در خاندان وی موروثی شد. قطب فعلی این فرقه نور علی تابنده، از سران نهضت آزادی و از مخالفین سر سخت نظام جمهوری اسلامی می باشد. در ذیل به گوشه هایی از انحرافات و بدعتهای این فرقه اشاره می نمایم :
1-تجسم صورت مرشد در عبادات:
یکی از بدعتهای این فرقه در نظر گرفتن صورت قطب (مرشد) در عبادت است. و حال آن که در عبادات تقرب به خدا شرط است و حتی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز در مورد خود یا اهل بیت علیهم السلام چنین دستوری نداده اند.
ملا علی گنابادی پسر موسس این فرقه و یکی از اقطاب آنها می گوید: مقلد ناچار است در وقت عمل مطاع (مرشد) را در نظر آورد.
(صالحیه چاپ دوم ص334 حقیقت ص598)
پدر وی سلطان محمد گنابادی می گوید:
اگر صورت مرشد ظاهری را خیال در نظر نداشته باشد صورت هواهای نفسانی که بت تراشی نفس اند هیچ وقت از نظر او نرود.
(سعادت نامه ص12-10)
و میرزا زین العابدین شیروانی مست علیشاه از اقطاب سلسله اینها می گوید: در این حال باید که سالک در مجامع و احوال و افعال و اقوال از مراقبت صورت مرشد غافل نگردد. در هنگام ذکر و ورد و طاعت و خدمت، از وجه شیخ خود زایل نگردد.
(ریاض السیاحة ص371)
2- عُشریه :
اینها بر خلاف نصّ صریح قرآن به جای خمس عشریه را درست کرده اند که به قطب یا نماینده وی داده می شود. (در حالی که عشریه از احکام یهود بوده است )
ملا سلطان گنابادی می گوید: یک عشر از ارباح مکاسب و زراعات داده شود مغنی از زکوة زکوی و از خمس خواهد بود.
(نابغه علم و عرفان چاپ تابان ص204)
3- غُسل اسلام:
یکی دیگر از بدعتهای این فرقه غسل اسلام است که باید شخص قبل از تشرف غسل اسلام کند. این غسل به تقلید از غسل تعمید مسیحیان درست شده است . ضمناً این توهینی به دیگر مسلمین است چون معنای آن این است که شخص تا قبل از صوفی شدن مسلمان نبوده است.
4- مقام قطب:
اینها قطب را امام وقت می دانند.هر چند در ظاهر سعی می کنند نشان دهند ائمه شیعه صلوات الله علیهم را قبول دارند ولی در آثار وافکار رهبرانشان مساله طور دیگری است
در فصلنامه «عرفان ایران» (ارگان رسمی فرقه گنابادی) آمده است که:
«اعتقاد به وجود امام به عنوان قطب عالم امکان با مفهوم قطب در تصوف تقریبا یکسان است.»
(مصطفی آزمایش. عرفان ایران. ص 33. انتشارات حقیقت. چاپ اول. زمستان 1379)
ودر صفحه بعد می نویسد:
«قطب و امام هر دو مظهر یک حقیقت و دارای یک معنا و اشاره به یک شخص است.»
(همان مدرک. ص34)
ملا سلطان گنابادی در مورد مقام قطب (در وقت تشرف وبیعت) میگوید:
«طالب و مرید اراده حضور نماید چنین داند که به خدمت پادشاه مقتدری میرود و به بخشش او امیدوار باشد که به یک آن دو عالم را بی سبب به او بخشد و خیال را مشغول صورت شیخ دارد.»
(سلطان محمد گنابادی سعادت نامه، ،ص 162. انتشارات حقیقت، 1383)
و بعد اضافه میکند:
«چون وارد حضور گردد در کمال عجز و فروتنی که شیوه نیازمندان است صورت بر خاک مذلت گزارد و به شکرانه این نعمت سجده بجای آورد.»
(همان مدرک ص 163)
در کمال تعجب ثمره ارسال رسل وانزال کتب آسمانی را اقتدا وبیعت با قطب میداند و میگوید:
«مقصود از خلقت تو این طاعت و اقتداست بلکه میگوییم ارسال رسل و انزال کتب و زحمت انبیاء و مشقت اولیاء از برای ارادت و اقتداست.»
(همان مدرک ص 138.)
و ضمن ادعای ولایت مطلقه برای اقطاب مینویسد:
«صاحب ولایت کلیه مطلقه را الله توان گفت با این نظر و این لحاظ که فانی است در جهت غیب بینی و علی توان گفت به آن اعتبار که مضاف به کثرات است و مستولی بر کل است و ربّ توان گفت که تربیت کل موکول با اوست. خالق توان گفت به اعتبار اینکه خالقیت حق تعالی بواسطه آن ظهور مییابد.»
(سلطان محمد گنابادی ولایت نامه، ،ص 11. انتشارات حقیقت، 1383)
وی در حکم قطبیت فرزندش با کپی برداری از ماجرای غدیر میگوید:
«پوشیده نماند که هر یک از اولیاء عظام را در زمان حیات و بعد از ممات خلفا و نوّاب لازم که رشته دعوت منقطع نشود که در بقاع ارض و در جمله زمان حکم یا ایّها الرّسول بلّغ ما انزل الیک... جاری باشد؛ لذا این ضعیف سلطان محمد نور چشم خود ملا علی را خلیفه خود قرار دادم و چون اشاره غیبیه شده بود تأخیر را روا نداشتم.»
(ملا علی گنابادی ،صالحیه،ص 346،انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم.1346)
این مطلب کپی سازی غدیر است.
اما پاسخ به بیانیه این فرقه :
نویسنده (یوسف مردانی) با زیرکی تمام در اکثر صفحات، جملاتی از امام خمینی(ره) و علما می آورد، (که درباره عرفان و علمای شیعه است) و بعد از آن با شگردی خاص می گوید: منظور ایشان صوفیه یا اقطاب صوفیه است.
ادامه مطلب در پست بعدی.......