سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از گریختن نعمتها بترسید که هر گریخته‏اى باز نخواهد گردید . [نهج البلاغه]
امروز: شنبه 103 اردیبهشت 8

                                  

بررسی و نقد عقیده صلح کل

(برحق دانستن همه مرام های جهان)پلورالیسم

 

از دیدگاه صوفیه تمام مرام های موجود در جهان برحق هستند و اختلاف مذاهب را اختلاف در رنگ و صورت می شمرند. تمام فرق و مذاهب و فلسفه ها در چشم آنان در حکم نردبانی برای عروج است و به محض عروج بدون کوچکترین وابستگی آن را رد می کنند.

(تاریخ تصوف در ایران ص429)

یکی از سردمداران تصوف می نویسد : در نظر عارف کامل، ادیان و مذاهب یکسانند و برای هیچ یک ترجیحی قائل نیست.

(تاریخ تصوف در ایران ص429)

از نظر صوفی دیانت اسلام با بت پرستی یکسان است و کعبه و میخانه و صمد و صنم یکی است، صوفی پخته هیچ وقت ناظر به این نیست که انسان پیرو چه مذهبی باشد یا صورت عبادت چیست؟ زیرا به عقیده او مسجد واقعی صاف و پاک است و خدا را فقط در قلب پاک باید پرستش کرد.

(تاریخ تصوف ص426)

از نظر صوفیه حق و باطل و کفر و ایمان، فرعون و موسی، ابلیس و آدم و پیامبر اسلام و حضرت علی و معاویه یکی است چنانکه محی الدین بن عربی چهره برجسته متصوفه برای علی (علیه السلام) و معاویة بن یزید و عمر و ابوبکر و متوکل عباسی ... ولایت ظاهری و باطنی قائل است.

(فتوحات مکیه/ج2/ص6)

صوفی سرشناس آقای عین القضاة همدانی حضرت محمد (ص) را مظهر جمال و ابلیس را مظهر جلال ذات حق می شمرد.

(تمهیدات ص73)

عین القضاة همدانی چنین نوشته :

می گویند از نور محمد ایمان خیزد و از نور ابلیس کفر خذلان اما گوهر محمد و گوهر ابلیس هر دو از آفتاب نورالله سیراب شوند.

(تمهیدات عین القضاة ص176)

در سال های قبل از انقلاب گروهی به نام صلح کلّیون تشکیل شده بودند و کُتبی هم به نام « مکانیسم و دینامیسم آفرینش » نوشته بودند و جالب تر این که بعضی از اعضای آنان تقریظ نویسان افراد صوفیه شدند.

(تمهیدات عین القضاة ص176 / به جلد 5 ترجمه تفسیر بیان السعادة مراجعه شود)

در این زمان هم آقای دکتر عبدالکریم سروش، با نوشتن کتاب « صراط های مستقیم » طرز تفکر فوق را به نام پلورالیسم دینی (Pluralism) زنده کرده است و آن را به خدا نسبت می دهد و با کمال صراحت چنین می نویسد :

« اولین کسی که بذر پلورالسم را در جهان کاشت، خود خداوند بود که پیامبران مختلفی فرستاد. بر هر کدام ظهوری کرد و هر یک را در جامعه ای مبعوث و مأمور کرد و بر ذهن و زبان هر کدام تفسیری نهاد و چنین بود که کوره پلورالیسم گرم شد. »

(صراط های مستقیم عبدالکریم سروش ص18)

در پاسخ آقای سروش اجمالا می گوئیم که ایشان توجه دقیق به آیات قرآن و روایات اسلامی ننموده و گرفتار چنین انحرافی شده اند. زیرا از آیات بسیار قرآن، نظریه پلورالیسم غیر قابل پذیرش خواهد بود. برای پاسخ اجمالی می توان به سور و آیات زیر مراجعه نمود :

1)      « و ان هذا صراطی مستقیما فاتبعوه ولا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله » (انعام 153)

2)      « من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه ... » (آل عمران 85)

3)      « و إن تطع اکثر من فی الارض یضلوک عن سبیل الله » (انعام 55)

4)      « و لا تقعدوا بکل صراط توعدون و تصدون عن سبیل الله (اعراف 86)

5)      « الذین کفروا و صدوا عن سبیل الله اضل اعمالهم » (محمد 1)

6)      « و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم » (یس 61)

7)      « لهدیناهم صراطا مستقیما » (نساء 68)

 

توضیح اجمالی پلورالیسم دینی

پلورالیسم دینی بحثی است درباره تبیین کثرت در ادیان.

پلورالیسم به معنای کثرت گرایی است. پلورالیسم را در حیطه های مختلفی می توان تصور کرد و عملا هم در حیطه های مختلفی تعبیر پلورالیسم به کار برده می شود. در ساحت امور سیاسی، پلورالیسم یا کثرت گرایی، به معنای رسمیت شمردن آراء و احزاب مختلف است. کسانی که در عالم سیاست، پلورالیست هستند قبول می کنند که در عالَم سیاست، جریان سیاست از یک مجرای کثرت گرایانه اداره بشود؛ به این صورت که احزاب مختلف و آرای مختلفی وجود داشته باشند که با هم رقابت کرده و امور حکومت را اداره کنند.

 

پلورالیسم را در ساحت هستی شناسی و متافیزیک هم می توان مطرح کرد. وقتی که می گوئیم یک نگاه پلورالیستیک به هستی یا به انتولوژی، مقصود این است که بنیان این عالم را کثرت بدانیم یا وحدت؛ در مقابل وحدت نگری. ولی این پلورالیسم ها فعلا محل بحث نمی باشد بلکه عنوان بحث پلورالیسم دینی است.

تحت عنوان پلورالیسم دینی، دو بحث عمده مطرح می شود :

1)      کثرت گرایی در فهم دین

2)      کثرت گرایی در خود دین

« مقصود از کثرت گرایی در فهم دین، معتقد بودن به برداشت ها و فهم های مختلفی از دین و به تعبیر امروزی، قرائت های مختلف از دین است.

مقصود از کثرت گزایی در نفس دین، این است که خودِ ادیان راه های مختلفی هستند به حقیقت واحد. و در مقام سعدات و مصوبت و حقانیت، ادیان مختلف، پیروان خودشان را به امر واحدی رهبری و راهنمایی کنند.

بحث پلورالیسم در فهم دین کاری به خودِ دین ندارد، بنابراین، بحث فهم دین و کثرت در آن، بحثی است که به مخاطبین دین و کسانی که کارشان فهم از دین است بر می گردد.

(پلورالیسم دینی ص6 به بعد)

در ردّ نظریه پلورالیسم، بحثهایی تحت عنوان گفتمان دینی به کوشش مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه قم چاپ شده است. و همچنین مطالعه کتاب « اختلاف قرائات » استاد مصباح یزدی و کتاب « صراط مستقیم » تألیف آقای حسین جناتی توصیه می شود.

 

بررسی عقیده « صلح کل »

بدون شک از دیدگاه قرآن و حدیث یک دین بر حق است و همه ادیان در یک دوره و عصر، نمی توانند بر حق بوده باشند. زیرا به گواهی قرآن و حتی دانشمندان دین شناس، غیر از اسلام هر مذهب دیگری تحریف شده است که به نمونه های ذیل توجه می دهیم :

بررسی آیات قرآن نشان می دهد که تنها دین مورد مقبول نزد پروردگار، اسلام است و هر کس که پذیرای آن نبوده باشد، از زیانکاران محسوس می شود چنانکه می فرماید :

« من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الآخرة من الخاسرین »

« هر کس غیر از دین اسلام دین دیگری را بپذیرد پس هرگز از وی آن دین قبول نمی شود و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود »

و همچنین آیه معروف « إن الدین عند الله الاسلام ».

و اینطور نیست که دین اسلام غیر از ادیان الهی سابق بوده و راهی غیر از راه ادیان الهی ابراهیمی را طی می کرده بلکه آغاز اسلام از زمان بعثت انبیاء شروع شده و تا زمان ظهور پیامبر اسلام ادامه داشته و نهایت کمال این دین هم با نصب علی (علیه السلام) به امامت و ولایت از ناحیه خداوند (بر طبق نزول آیه تبلیغ) و با ابلاغ جبرئیل به آن حضرت و رساندن آن پیام پربار الهی بوسیله آن حضرت به مردم انجام پذیرفته به طوری که پیامبر اسلام بعد از نصب امیرمومنان علی (علیه السلام) به امامت و ولایت بعد از خود و پایان خطبه غدیر فرمودند :

« الله اکبر الله اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمة و رضی الرب برسالتی و ولایة علی (من) بعدی »

چنانکه در شأن نزول آیه اکمال دین (الیوم اکملت لکم دینکم ...) مفسران اسلامی نوشته اند که در روز عید غدیر خم نازل شده است.

بنابراین به دلیل عقل و نقل، وقتی کاملترین برنامه زندگی، اسلام است و دین معرفی خدا و مقبول در پیشگاه با عظمت خداوند، اسلام بوده باشد، دیگر جائی برای پذیرش ادیان دیگر که مقدمه ای بر ظهور اسلام بودند، باقی نمی ماند، زیرا ادیان قبلی هر کدام بخشی از اسلام بودند که با کمال اسلام، دیگر جای فعالیتی برای آنها وجود ندارد.

با توجه به اعترافات سردمداران یهود و نصاری بر تحریف کتاب مذهب آنان، (از جمله : « جیمز هاکس آمریکایی نویسنده کتاب قاموس مقدس در مقدمه کتاب ص5 »، « ریچارد سیمون در کتاب اسلام و عقاید ص407 ») دیگر تبعیت از کتاب عهدین معنایی نخواهد داشت.

 

(برگرفته از کتاب تحقیقی در تصوف و عرفان نوشته خیر الله مردانی)



  • کلمات کلیدی :
  •  نویسنده سرباز اسلام در دوشنبه 87/9/18 و ساعت 10:2 عصر | دیدگاه دیگران()

    ابعاد فرقه گرایی در تصوف

    فرقه گرایی و انحرافات مذهبی در ایران سابقه دیرینه ای دارد. نگاهی به تاریخ معاصر ایران نشان می دهد که جامعه ایران همواره از ناحیه فرقه های مذهبی مانند بابیگری و بهائیگری ، صوفیگری ، وهابیگری و .... مورد تهدید قرار گرفته است. با شکل گیری نظام جمهوری اسلامی که بر اساس آموزه های دینی استقرار یافته است این تهدید افزایش یافته و همچنان ادامه دارد.چرا که فرقه های منحرف مذهبی و سیاسی با استفاده از فرصت بوجود آمده پس پیروزی انقلاب اسلامی ابتدا با ایجاد تفرقه میان شیعه و سنی بخشی از جامعه ایران را مقابل هم قرار داده و نظام برای مقابله با این تهدید هزینه های زیادی پرداخته است. لذا امروزه فرقه سازی و تشکیل گروههای منحرف، دست مایه دشمنان اسلام و ایران شده است.

    فرقه گرایی مقدمه بر انحرافت اجتماعی است چراکه رفتار انحرافی افراد فرقه گرا، تعصب و تجزیه طلبانه است و آنان بر خلاف حرکت جامعه در حدود تشکیل فرقه، گروه و دسته ای جدا از هنجارهای پذیرفته شده جامعه هستند.

    از جمله انحرافاتی که دامنگیر اسلام است خطر تصوف و صوفیگری است که از زمان امامان معصوم خار پای اسلام بوده و تا الآن ادامه دارد. تصوف و صوفیگری از بدعت های بزرگی بود که در اسلام رواج یافت و طرفداران بسیاری به خود جلب نمود.

    انحرافات تصوف به طور کلی شامل این موارد می شود :

    ایجاد خانقاه و ترک مساجد

    بطلان شریعت

    عقیده صلح کل (پلورالیسم دینی)

    حلول و تناسخ

    وحدت وجود (مصطلح در نزد صوفیه)

    عرفان های کاذب و دروغین

    ادعای کشف و شهود

    رقص های سماع و به دنبالش آواز و غناء و موسیقی

    شطحیات

    دفاع از ابلیس و شیطان

    حلیت محرمات

    ترک ازدواج

    جایگاه ولایت قطب

    سرسپاری و دست بوسی و پابوسی قطب

    سجده بر قطب

    غسل اسلام (کپی برداری از غسل تعمید مسیحیت)

    تشرف (کپی برداری از تشرف در آئین میترا همان آئین مهر پرستی)

    تجسم صورت مرشد و یا قطب فرقه در عبادات

    حلقه های ذکر و انحرافات آن

    ریاضت های حرام و طولانی

    تساهل و تسامح در اسلام و اسلام گزینشی

    عُشریه

    امامت نوعی و بالتبع مهدویت نوعی

    آداب مریدی و مرادی

    کرامت تراشی های دروغین

    شخصیت سازی های کاذب و خلاف عقل

    کهانت و پیشگویی های بی حساب و خلاف شرع

    چله نشینی های غیراسلامی

    متهم نمودن مرجع تقلید و علمای بزرگ به صوفیگری

    باز داشتن مریدان خود از انجام تکالیف شرعی همانند منع از رفتن به زیارت خانه خدا

    تلسم نمودن مریدان در برابر اوامر قطب و شیخ در امور خلاف شرع

    دزدی روایت (کپی برداری از کرامات ائمه اطهار علیهم السلام)

    و....

    مشکل تصوف، « گوشه گیری » و تبلیغ « جدایی دین از سیاست » و مهمتر از همه تبلیغ مسئله تساهل و تسامح و اباحه گری است. مراسم سماع و آواز و غناء آسیب های اخلاقی و حتی انحرافات جنسی و فاصله گرفتن از شریعت نیز از اندیشه های انحرافی این فرقه است و اصولا برخی از پیروان این گروه بخاطر وجود مسائل مذکور به این فرقه گرایش پیدا کردند. نیروهای امنیتی در سالهای اخیر با دستیابی به اسناد این فرقه متوجه انحرافات جنسی آنان شده اند، انحراف و آلودگی اخلاقی دراویش در خانقاه ها سابقه دیرینه دارد. مولوی در این زمینه می گوید :

    من ندیدم یک زمان در وی امان خانقاهی کو بود بهره مکان

    تصوف با ادعای سیر و سلوک راهی غیر صحیح را بر می تابد. سیر و سلوک و رسیدن به حقیقت راه سخت و دشواری است که هر کس با تأسیس فرقه و گروهی نمی تواند بدان دست یابد چراکه رسیدن به عرفان واقعی نیاز به تمرین و در گرو تمسک به راه درست و مسیر صحیح الهی است که امامان معصوم راهنمایان آن بوده اند.

    اما ادای تصوف درآوردن بسیار آسان است و متأسفانه اکثر فرقه های صوفیه و دراویش امروزی، جز حیله گری و تزویر بیش نیست که نه عارفان حقیقی آن را بر می تابند و نه عقل بر آن تأئید می کند و بطور کلی، از نظر اسلام مردود هستند.

    عرفان تحت تأثیر « مواد مخدر » ، « رقص های صوفیانه » ، « گوش دادن به موسیقی » و سماع جز فرقه گرایی و جذب مریدان برای مقاصد سیاسی و کسب شهرت و در آخر خاموش کردن نور خداوند و پائین آوردن پرچم خاندان پیامبر، چیزی نیست.

    شاید مهمترین مسئله در تقابل تشیع و تصوف را بتوان در مسئله ولایت دید. چراکه فرقه های صوفیه با تعریفی که از ولایت ارائه می دهند با اعتقادات شیعیان و حتی آیات و روایات اسلامی در تعارض است.

    بنابراین متصوفه برای مقابله با ولایت، امروزه با جذب افراد سعی دارد با رکن اصلی انقلاب یعنی ولایت و رهبری نظام مقابله نماید.

    برای نمونه می توان فرقه منحرف گنابادیه اشاره نمود که در سالهای اخیر در شهر مقدس قم که به عنوان پایگاه معنوی نظام مطرح است – با ایجاد فتنه و جذب افراد ساده لوح در صدد مقابله با مرجعیت و ارزشهای دینی بر آمدند که با هوشیاری مردم و مسئولین نظام و بخصوص با هشدار علمای قم این فتنه دفع شد.

    (برای اطلاع بیشتر از این جریان به وب « خبرهای صوفیه » در قسمت "سایت ها" در همین وب مراجعه کنید)

    به هر حال خطر تصوف تجزیه و در نهایت از بین بردن اسلام ناب محمدی می باشد و فقط در گرو عمل به دستورات ائمه اطهار و اطاعت از اوامر و نواهی آنها و در طول آن مرجعیت شیعه است.

    مایکل برانت نویسنده کتاب « نقشه ای برای جدایی مکاتب الهی در آمریکا » در مصاحبه ای می گوید :

    « ما بعد از مدتها تحقیقات متوجه شدیم که شیعیان بیشتر از هر مذهب و فرقه ای، فعال و پویا هستند و به این نتیجه رسیدیم که نمی شود مستقیم با شیعیان درافتاد.

    به خاطر همین، چهل میلیون دلار برای این کار در نظر گرفتیم. در برنامه ریزی ها و جلسات متعدد به این نتیجه رسیدیم که باید فرهنگ عاشورا و شهادت طلبی که شیعیان هر ساله در مراسمی این فرهنگها را زنده نگه می دارند از بین ببریم. باید با حمایت مالی از برخی سخنرانان و مداحان و برگزار کنندگان اصلی اینگونه مراسم که افراد سودجو و شهرت طلب هستند عقاید شیعه و فرهنگ شهادت طلبی را سست و متزلزل کنیم و مسائل انحرافی را در آنها بوجود آوریم به گونه ای که شیعیان یک گروه جاهل و خرافاتی به نظر بیایند »

    (سایت بازتاب 26/5/2007 /www.baztaab.ir)

    فوکویاما نظریه پرداز ژاپنی الاصل آمریکایی می گوید (قول به مضمون):

    « شیعه از دو لبه ی تیغ، که یک لبه آن سرخ و یک لبه آن سبز است تشکیل شده است. لبه سرخ آن عاشورا است و لبه سبز آن انتظار .

    اگر بخواهیم شیعه را از پویایی و فعالیت باز داریم و از شیعه یک مذهب خرافی بسازیم باید این دو مقوله را در آن تضعیف کنیم تا از بین برود »

    به خاطر همین است که در فرهنگ عاشورا و عزادری بر سید الشهدا اینقدر انحرافات زیاد شده است که باید آسیب شناسی شود و همچنین اینقدر انحرافات در بحث مهدویت بسیار... از جمله مدعیان دروغین و فرقه های منحرفه در بحث مهدویت.

    خطر تصوف، تبدیل شدن شیعه به یک اسلام خمار و معتاد است چون تصوف تخدیر شیعه است. چراکه فرهنگ و مبانی اصیل اسلامی شیعی از جمله تبرّی، تولّی و جهاد و شهادت و انتظار که نمونه هایی ار مبانی عمیق شیعه است را از بین برده و مبانی ای بیهوده و خمار آلود و تخدیر کننده را جایگزین کرده و اسلام همیشه زنده را تبدیل به یک اسلام رهبانی کرده.

    تا زنده ایم پیرو خط امام و رهبری هستیم و تا آخرین قطره خونمان دست از مبارزه با کفر بر نمی داریم

    فدایی امام خامنه ای



  • کلمات کلیدی :
  •  نویسنده سرباز اسلام در جمعه 87/9/15 و ساعت 7:1 عصر | دیدگاه دیگران()

    پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند :

    « کُلُّ بدعةٍ ضلالة و کُلُّ ضلالةٍ سَبیلُها إلی النّار »

    « هر بدعتی، گمراهی است و هر گمراهی، راهش به سوی دوزخ و آتش است »

    (وسائل الشیعة ج6 ص511 / بحارالانوار ج2 ص263)

    انحرافات اقطاب صوفیه

    سجده بر قطب

     سجده 1

     سجده 2

    دانلود فیلم

    نقد و بررسی :

    در شریعت مبین اسلام جایز نیست کسی به غیر از خداوند متعال سجده کند و تنها کسی که شایسته سجده کردن می باشد خداوند متعال است. ( اما متأسفانه اقطاب صوفیه که خود را قطب العارفین خوانده و برای خود ولایت مطلقه الهی تراشیده و تنها راه رسیدن به خدا را در وجود خود معرفی می کنند، آنقدر به انحراف رفته اند که برای خود مقام عبودیت دست و پا کرده و صوفیان را موظف به سجده کردن بر خود کرده اند. (البته این نوع مقام تراشی ها در تصوف سابقه ای طولانی دارد چراکه سران صوفیه مقامات بالایی را برای خود تراشیده اند که حتی پیامبران و امامان معصوم چنین ادعاهایی نکرده اند، برای پی بردن به این مقام تراشی ها می توانید به آثار محی الدین عربی و مولوی و همچنین تذکرة الاولیاء عطار نیشابوری مراجعه نمائید)

    هیچ یک از پیامبران الهی و امامان معصوم به خود اجازه نمی دادند که دوستداران و پیروان آنها بر آنها سجده کنند و آنها را همچون خداوند بپندارند، بلکه همیشه خود را بنده ای از بندگان خداوند می خواندند. (مثلا در تشهد نماز می خوانیم که : « اشهد ان محمدا عبده و رسوله » و یا در نامه های حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه به وضوح مشاهده می کنیم که حضرت خود را بنده خدا معرفی می نمودند).

    دست بوسی (صفا)

    یکی دیگر از بدعتها و انحرافات سران صوفیه دست بوسی می باشد.

    در این عکس مشاهده می کنید که آقای یوسف مردانی یکی از مشایخ طریقت صوفیه گنابادیه که جانشین آقای تابنده قطب فرقه گنابادیه است، به دست بوسی با دختری جوان پرداخته.

    دست بوسی 1

     

    دست یوسی 2

     

    دست بوسی 3 

    دانلود فیلم

    نقد و بررسی :

    مقدمتا باید گفت که این نوع آداب و رسوم صوفیه، از بدعت های آشکار صوفیان به شمار می رود و هیچ شکی نیست در اینکه این نوع مسائل از انحرافاتی است که در دین مبین اسلام وارد کرده اند.

    اما نکته قابل توجهی که در این مسئله باید مطرح شود این است که متأسفانه سران صوفیه برخلاف ادعاهایی که می کنند مبنی بر واسطه بودنشان بین خلق و خدا،  به شریعت پایبند نیستند و به هیچ وجه خود را در چهارچوب شرع نمی بینند چراکه قبلا اشاره شد که اقطاب صوفیه خود را بی نیاز از شرع می دانند و در عمل به دستورات الهی، بی قید و بند و آزادند و از هرگونه عمل کردن به دستورات شریعت بریء و بی نیاز هستند، لذا در مورد خود معتقدند که می توانند گناه کنند. محی الدین بن عربی می گوید : (ترک الذنب ذنب) و به همین دلیل است که برای خود اختیاراتی مغایر با شرع قائلند.

    باید گفت که سیره عملی پیشوایان الهی بر خلاف سیره اقطاب صوفیه است چراکه پیشوایان الهی تا آخرین لحظه عمر خود معصوم از هر گونه گناه و خطا و اشتباه بودند چه عمدا و چه سهوا. و پیروان خود را ملزم به ترک گناه می کردند.

    پابوسی

    پا بوسی 

    نقد و بررسی :

    این هم، همانند دیگر انحرافاتی که در دین وارد کردند ......



  • کلمات کلیدی :
  •  نویسنده سرباز اسلام در سه شنبه 87/9/5 و ساعت 7:46 عصر | دیدگاه دیگران()

    معرفی کتب نقد تصوف

    در کوی صوفیان نوشته سد تقی واحدی صالح علیشاه نشر نخل دانش

    فرقه صوفیان نوشته سید محمد محدث نشر راه نیکان مرکز پخش انتشارات مروی

    معروف کرخی ناموس تصوف نوشته مهدی عمادی نشر راه نیکان مرکز پخش انتشارات مروی

    خرقه مستوجب آتش نوشته فقیه ایمانی نشر راه نیکان مرکز پخش انتشارات مروی

    رویشگاه تصوف نوشته فقیه ایمانی نشر راه نیکان مرکز پخش انتشارات مروی

    آسیب شناسی عرفان نوشته عبدالرضا بارفروش نشر راه نیکان مرکز پخش انتشارات مروی

    فرقه اویسیه نوشته ع.طباطبائی نشر راه نیکان مرکز پخش انتشارات مروی

    رازگشا قزوینی نوشته کیوان قزوینی نشر راه نیکان مرکز پخش انتشارات مروی

    سرچشمه های تصوف نوشته جعفر توانا نشر راه نیکان مرکز پخش انتشارات مروی

    نگرشی بر تصوف نوشته شهاب الدین کاکوئی نشر راه نیکان مرکز پخش انتشارات مروی

    حسن بصری چهره جنجالی تصوف نوشته مهدی عمادی

    شبهای قونیه نوشته علیرضا طباطبائی نشر علم

    سلسله های صوفیه ایران نوشته مدرسی چهادهی انتشارات علمی و فرهنگی

    گنابادیه نوشته علی حسن بیگی انتشارات سبط النبی

    جلوه حق نوشته آیت الله مکارم شیرازی ناشر مدرسه امام علی (علیه السلام)

    در خانقاه بیدخت چه می گذرد؟ نوشته محمد مدنی ناشر مولف

    شیطان پرستان و فرقی از اهل حق نوشته محمد مردانی نشر سپهر

    سیری در مرام علی اللهیان نوشته محمد مردانی نشر سپهر

    تصوف و تشیع نوشته داود الهامی

    تصوف و عرفان نوشته داود الهامی

    پیدایش تصوف در میان شیعیان نوشته داود الهامی

    داوری درباره ابن عربی نوشته مرحوم استاد دواد الهامی

    عارف و صوفی چه می گویند؟ نوشته آیت الله میرزا جواد تهرانی

    سیری کوتاه در مرام صوفی گری نوشته محمد مردانی

    مناظرات و مکاتبات نوشته محمد مردانی ناشر مولف

    سیری کوتاه و گذرا در عرفان عارفان نوشته محمد مردانی

    سیری کوتاه در مرام اهل حق (علی اللهیان) نوشته محمد مردانی

    تباین فکری تصوف و تشیع نوشته خیرالله مردانی

    تحقیق در تصوف و عرفان نوشته خیرالله مردانی نشر سپهر آذین

    سماع، عرفان و مولوی نوشته سید محمد علی مدرسی طباطبائی انتشارات انصاریان

    گفتگوی عالِم و صوفی نوشته آیت الله سید محمد مهدی لنگرودی

    راز گشا فی رد الصوفیه نوشته سید عبدالفتاح

    سراب عرفان نوشته حسن میلانی

    راز گشا نوشته شیخ عباس کیوان

    فضایح الصوفیه نوشته محمد جعفر بن آقا محمد

    البدعة و التحرف نوشته آیت الله خراسانی

    تصوف و عرفان نوشته عمید زنجانی ناشر کتابخانه اسلامی

    سلوک در تاریکی نوشته استاد خلیفه مازندرانی (چاپ تمام شده) نشر مهتاب

    استاد الهی در نگاهی به آثار الحق نوشته علی اکبر زمانی نشر راه نیکان مرکز پخش انتشارات مروی

    و ..... باز هم موجود است ......

     

    کتاب نقد عرفان های نوظهور و وارداتی

    آفتاب و سایه ها نوشته دکتر فعالی نشر نجم الهدی

    برای تهیه این کتاب اطلاع دهید تا شما راهنمایی کنم.



  • کلمات کلیدی :
  •  نویسنده سرباز اسلام در سه شنبه 87/8/14 و ساعت 8:35 عصر | دیدگاه دیگران()

    حدود و اختیارات قطب

    صوفیه برای اقطاب خود اختیارات فراوانی قائل هستند و این حدود و اختیارات از زبان کیوان قزوینی که از اقطاب مهم بوده و لقب منصور علیشاه را داشته است چنین خلاصه شده است :

    1)   من دارای همان باطن ولایت هستم، که خاتم الانبیاء داشت و به نیروی آن، تأسیس احکام تصوف را نمودم إلاّ اینکه او موسس و من مروج و مدیر و نگهبانم.

    2)   من می توانم عده ای را تکمیل کنم بطوری که روح قبائح را در تن آنها بمیرانم و یا از تن آنها بیرون کرده به تن دیگران (کفار) بیندازم.

    3)      من از قیود طبع و نفس آزادم.

    4)      همه عبادات و معاملات مریدان من، باید با اجازه من باشد.

    5)   هر اسم که من به مریدان تلقین می کنم و اجازه دهم به دل یا زبان بگویند، آن اسم خدا می شود و بقیه از درجه ی اعتبار ساقط است.

    قطب العارفین روشن علیشاه

    6)      معارف دینی و عقائد قلبی اگر با امضای من باشد، مطابق با واقع است و إلاّ عین خطاست.

    7)      من مفترض الطاعة (یعنی اطاعتم واجب است) و لازم الخدمة و لازم الحفظ هستم.

    8)      من در عقائد خودم آزادم.

    9)      من همیشه حاضر و ناظر احوال قلبی مریدم.

    10)   من تقسیم کننده بهشت و دوزخ هستم.

    (استوارنامه کیوان قزوینی، ص95 به بعد / جلوه حق مکارم شیرازی، ص196 / سیری کوتاه در مرام صوفیگری، ص11-12 / به نقل از کتاب « تحقیقی در تصوف و عرفان ص427 نوشته حجة الاسلام خیرالله مردانی چاپ سپهر قم)

    البته ممکن است این اختیارات ده گانه، عقائد همه فرقه های صوفیه نبوده باشد ولی بیانگر موقعیت خاص قطب در میان مریدان است.

    جالب اینجاست که آقای زین العابدین شیروانی که از حامیان سرسخت فرق صوفیه است در کتاب خود، مریدان را ملزم به پذیرش شرک نموده است. چنانکه می نویسد :

    « پس در این حال سالک باید در جمیع احوال و افعال و اقوال، از مراقبت صورت مرشد، غافل نشود و در هنگام ذکر و وِرد و طاعت و خدمت از وجه شیخ خود غافل نگردد، تا آنکه سالک را از کشمکش خیال و اضطراب باز دارد و در نتیجه خطرات نفسانی و وساوس شیطانی نگذارد.

    (ریاض السیاحة /ص 155 / تفسیر صفی علیشاه)

    منبع ضمیمه شده : تحقیقی در تصوف و عرفان نوشته خیرالله مردانی ص427 چاپ سپهر قم

    نقد اختیارات قطب توسط نویسنده :

    اشکال به مورد اول :

    اولا باطن ولایت فقط نزد چهارده معصوم (علیهم السلام) و مخصوص آنها می باشد.

    ثانیا بستگی دارد که شما صوفیه چه تعریفی از بطن ولایت داشته باشید. اگر منظور شما از بطن ولایت همان منحرف کردن نفوس انسانی از راه خدا به سوی خود است، پس در این صورت ولایت شما ولایتی است شیطانی. چراکه هر کس بنده ای از بندگان خدا را به سوی خود بخواند نشان دهنده ی این است که در صدد فریب دادن انسانهاست و برای نفس خویش بانگ اناالحق می زند. و اگر منظور، همان ولایت اهل بیت علیهم السلام است، پس در این صورت فقط فقهاء و علمای شیعه اجازه ی چنین ولایتی را در این زمان که امام معصوم در دسترس نیست، دارند که حتی آن هم مشروط به رعایت احکام الهی و اجرای سنت و سیره معصومین است. یعنی طبق یک شرایط و ظوابطی که خود ائمه اطهار علیهم السلام بیان کرده اند، می توانند منصب ولایت را در دست گیرند.

    ثالثا : از کجا توانستید این نیروی باطنی ولایت را از پیامبر خدا اخذ کنید؟

    رابعا : با چه اجازه ای احکام منحرفه تصوف را تأسیس کرده اید؟

    خامسا : این مقام را که نگهبان دین هستید دقیقا یک کپی برداری از منصب ولایت اهل بیت علیهم السلام است که چون شما صوفیه درصدد قد علَم کردن در برابر ولایت معصومین بوده اید چنین اجازه ای را به خود داده اید. چراکه این نگهبانی از دین در روایات شیعه مربوط به امامان معصوم است.

    اشکال به مورد دوم :

    اولین اشکالی که در این قسم به طور واضح به چشم می خورد این است که اگر قرار بود شما عده ای را تکمیل کنید پس هدف از بعثت انبیاء و امامان و در نتیجه هدف از آفرینش لغو و عبث می شد و إلاّ که انبیاء و امامان به این مقام اولی تر بوده اند.

    به عبارت دیگر : اگر قرار باشد که یک انسان، انسان دیگر را تکمیل کند پس جایگاه دین الهی و ارسال پیامبران و فلسفه ولایت امامان در چه موقعیتی قرار خواهد گرفت چراکه اگر اینگونه باشد، به ناچار باید قید شریعت را زد و برای کمال یافتن و سعادت ابدی از این طریق استفاده نمود.

    علاوه بر این، اختیار انسان در تعیین سرنوشت خود چه می شود؟

    مضافا به اینکه اگر بخواهد اینطور باشد، این قطب باید بر اساس وظیفه ای که دارد همه انسانها را تکمیل کند وگرنه وظیفه الهی خویش را انجام نداده و حکمت خداوند لطیف زیر سوال می رود.

    جالب اینکه اگر بتوان روح قبائح را از تن انسانها بیرون کرد و یا به تن دیگران ادخال نمود پس جایگاه شیطان در این وسط کجاست چراکه تا آخرین لحظه عمر بشریت مهلت داده شده و همچنین انبیاء و اولیاء هم از وساوس شیطانی در امان نبودند و نیستند.

    اشکال به مورد سوم :

    اولا آزادی به چه معنا؟ به معنای اینکه هر کاری که نفس می گوید بدون چون و چرا آزادم انجام دهم؟ اگر این باشد یعنی اینکه شما گناه می کنید چرا که نفس، انسان را به گناه وادار می کند. آیا می توان از چین کسی که خود را از تمام قیود نفس، رها می داند پیروی کرد و آن را به عنوان قطب العارفین و امام المتقین دانست؟

    اشکال به مورد چهارم :

    در هیچ جای اسلام ذکر نشده که مومنین برای انجام معاملات و عبادات باید اجازه بگیرند بلکه همینکه از سوی خداوند به عبادت کردن ایشان خطاب آمده، کافی است برای اینکه مکلف برای عبادت نیازی به اجازه گرفتن از خلق خداوند نداشته باشد و در مورد معاملات باید گفت که در اسلام هیچ یک از انبیاء و امامان از سوی خداوند چنین منصبی واجازه ای نداشتند که برای صحت معاملات بندگان خدا، اجازه خود را شرط بدانند.

    اشکال به مورد پنجم :

    نقد این مورد از اوضح الواضحات است.

    اشکال به مورد ششم :

    اولا چه ملاکی بر این اعتقاد خود از سوی شرع و یا معصومین دارید؟ و همچنین چه تضمینی برای تطابق با واقع بودن عقاید قلبی خود دارید؟ آیا شما معصومید؟

    اشکال به مورد هفتم :

    انحراف این حرف هم از اوضح الواضحات است. به چه ملاکی .....؟ به چه اجازه ای ..... ؟

    اشکال به مورد هشتم :

    شما معصوم نیستید و انسان غیر معصوم را نمی توان در اعتقادات موثق دانست. علاوه بر این ممکن است از شما هر اعتقاد منحرفی بیان شود ولی آیا می توان گفت آن صحیح است؟ تفکر صحیح در اعتقادات صحت اعتقادات را به همراه دارد.

    اشکال به مورد نهم :

    کپی برداری از جایگاه حضرات معصومین (علیهم السام). چراکه در روایتی امام باقر علیه السلام فرمودند : « لایخفی علینا شی من اعمالکم » یعنی هیج یک از اعمال شما از ما مخفی نیست. (تحف العقول) که این مورد از مواردی است که بدون هیچ مدرک و سندی و بدون هیچ اجازه ای از سوی امامان معصوم برای خود قلمداد کرده اند و این عین شرک در ولایت معصومیمن علیهم السلام است.

    اشکال به مورد دهم :

    به کجا چنین شتابان ........ ؟؟!!



  • کلمات کلیدی :
  •  نویسنده سرباز اسلام در دوشنبه 87/7/22 و ساعت 10:6 عصر | دیدگاه دیگران()

    انتسابات دروغین (قسمت اول)

    خانقاه

    سوال : آیا خانقاه دراویش، منتسب به زمان پیغمبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) می باشد یا خیر؟

    پاسخ : خیر

    زیرا خوشبختانه، سردمداران تصوف از قبیل « خواجه عبدالله انصاری » در کتاب طبقات الصوفیه ص9 و « جامی » در کتاب نفحات الانس ص31 اضهار داشته اند که : نخستین خانقاهی که برای صوفیان بنا شده، در « رمله شام » توسط شخص گبر مسلکی بنا شده است. همچنین « دکتر نصری نادر » نیز، بنای نخستین خانقاه را در رمله شام به راهبی مسیحی نسبت داده است. پس اولین خانقاه به شهادت خود صوفیه در قرن چهارم هجری قمری توسط امیری مسیحی در رمله شام برای صوفیان ساخته شد.

    می نویسد : امیری ترسا به شکار رفته بود که در راه دوتن از این طایفه را دید که فرا هم رسیدند و دست در آغوش یکدیگر کردند و بنشستند و آنچه داشتند از خوردنی پیش نهادند و به خوردنی. آنگاه برفتند. امیر ترسا را معامله و همانجا الفت ایشان با یکدیگر خوش آمد. یکی از ایشان را طلب کرد و پرسید:آن کی بود؟ گفت:ندانم گفت:ازکجا بود؟ گفت :ندانم گفت:اورا چه بود؟ گفت هیچ چیز . امیر گفت: پس این چه الفت بود که شما را بایکدیگر بود؟ درویش گفت : این ما را طریقت است. گفت:شما را جایی هست که آنجا فراهم آئید؟ گفت:نی. گفت:پس من برای شما جایی سازم تا با یکدیگر آنجا فراهم آئید. پس آن خانقاه به رمله بساخت.

    (نفحات الانس/ص31) – (طرائق الحقائق/ج1/ص80)

    منبع ضمیمه شده : مصاحبه حجة الاسلام مردانی درباره فرقه های صوفیه از جمله فرقه گنابادیه

    tasavvof - soofi



  • کلمات کلیدی :
  •  نویسنده سرباز اسلام در شنبه 87/6/30 و ساعت 8:27 عصر | دیدگاه دیگران()

    انتسابات دروغین (قسمت دوم)

    علمای شیعه

    سوال : صوفیان عده ای از بزرگان تشیع همانند مقدس اردبیلی، شیخ بهایی، فیض کاشانی، آیت الله العظمی مرعشی نجفی و امام خمینی (رحمهم الله)، را صوفی قلمداد کرده و آنها را جزء متصوفه می دانند، آیا این درست است؟

    پاسخ: به طور مسلم روح علمای بزرگ ما از صوفیه بری و بیزار است و هر یک از مراجع و بزرگان تشیع مراتب انزجار خود را به صوفیه ابراز داشته اند و مطالعه کتب آنان از قبیل: حدیقه الشّیعه، کشکول شیخ بهایی، و حقایق فیض کاشانی جلد 1 و ملحقات احقاق الحقّ آیت الله العظمی مرعشی نجفی و جنود عقل و جهل و صحیفه نور امام خمینی، برای روشن این تهمت و افتراء به ساحت مقدس مرجعیت شیعه، لازم و ضروری است.

    مثلا امام خمینی ره، در دیوان خود، اشعار بسیار صریحی در مذمت صوفیه سروده اند ایشان می گویند :

    از صوفی ها صفا ندیدم هرگز                                  زین طایفه من وفا ندیدم هرگز

    زین مدعیان که فاش انا الحق گویند                         با خودبینی فنا ندیدم هرگز

    (دیوان امام خمینی(ره)/ص217)

    و یا در کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل ص214 پس از نقل داستانی از بیابانگردی منصور حلاج و ابراهیم الخواص می فرمایند : این دو مرد جاهل به مقام توحید و توکل بودند؛ زیرا صحرا گردی و قلندری را با مقام توکّل اشتباه کردند، و ترک سعی و از کارانداختن قوایی را که حق تعالی عنایت فرموده به خرج توحید و توکّل گذاشتند.

    آیت الله مرعشی نجفی در تعلیقشان بر کتاب احقاق الحق می فرمایند :

    به نظر اینجانب، مصیبت صوفیه بر اسلام از بزرگترین مصائبی است که ارکان اسلام را ویران کرده و به بنیان آن خلل وارد نموده است و آن را درهم شکسته است.

    بعد از فحص زیاد و جستجو در لابلای سخنان صوفیه و ملاقات با رؤسای فرقه های مختلف آن، برایم روشن شد که این درد از راهبان مسیحی و دیرنشینان به دین اسلام سرایت کرده است. گروهی از اهل سنّت مانند حسن بصری، شبلی، معروف، طاووس، زهری، جنید و ... آن را آموختند، سپس از آنان به شیعه سرایت نمود تا اینکه امرشان بالا گرفت و پرچمهایشان برافراشته شد، به گونه ای که از اساس دین، سنگی را بر سنگی باقی نگذاشتند، نصوص قرآن و سنّت را بر خلاف ظاهر آیات تأویل نمودند و با احکام فطری و عقلی اسلام مخالفت کردند و به وحدت وجود بلکه موجود معتقد شدند و به عبادات صوفیانه و مداومت بر أوراد و أذکاری که سراسر از کفریات و أباطیل پر بود و ساخته رؤسای صوفیه بود، پرداختند و ملتزم به نوعی از ذکر که آن را ذکر خفیّ قلبی نامند، شدند که از طرف راست قلب شروع شده و به طرف چپ قلب ختم می شد.

    چه عجیب است این أوراد و أذکار و اعتقادات بی اصل و اساس و گزاف.

    منبع ضمیمه شده : مصاحبه حجة الاسلام مردانی درباره فرقه های صوفیه از جمله فرقه گنابادیه

    تصوف و صوفیگری

  • کلمات کلیدی :
  •  نویسنده سرباز اسلام در شنبه 87/6/30 و ساعت 8:27 عصر | دیدگاه دیگران()

    انتسابات دروغین (قسمت سوم)

    کتاب حدیقة الشیعه مقدس اردبیلی

    سوال: عده ای در انتساب کتاب حدیقة الشیعه به مقدس اردبیلی تشکیک نموده اند، آیا این کتاب از مقدس اردبیلی است یا خیر؟

    پاسخ: به طور قطع چون سران فرقه های گوناگون تصوف نتوانسته اند مراتب زهد و تقوا و درجات علمی و معنوی مقدس اردبیلی (قدس سره) را انکار نمایند و آن بزرگوار نیز در طعن و لعن صوفیه مطالب فراوانی در حدیقة الشیعه دارد. لذا کوشش نموده اند تا انتساب این کتاب را به مقدس اردبیلی نفی نمایند، چنان که معصوم علیشاه شیرازی در کتاب « طرائق الحقایق » جلد 1،ص 186،درباره حدیقة الشیعه چنین نوشته است:

    « بر حسب تحقیق این کتاب از مقدس نیست لوجه عدیده ».

    در حالی که فقهای گرانقدر و علمای علم رجال کتاب حدبقة الشیعه را از تألیفات مقدس اردبیلی دانسته اند، مانند « شیخ حر عاملی » در کتاب: « امل الآمل »، جلد 2،ص 23 و آیت الله العظمی خوئی در کتاب: « معجم رجال الحدیث » جلد2، ص 225 چاپ بیروت و حاج آقا بزرگ تهرانی در کتاب: « الذرّیعة الی تصانیف الشیعه » جلد 6،ص 385 و محدث قمی در کتاب: « مشاهیر دانشمندان اسلام »، جلد 4، ص 242 ، « ترجمه ی الکنی و الالقاب » و میرزا محمد تنکابنی در کتاب: « قصص العلماء »، ص 342 و محدث نوری در کتاب: « مستدرک الوسایل رحلی » جلد3، ص 393 و علامه ممقانی در کتاب: « تنقیح المقال » جلد 1، ص 80 و علامه محمد طاهر قمی در کتاب: « ملاذالأخیار » و علامه محلاتی در کتاب: « کشف الاشتباه »،ص 276 و علامه خوئی در « شرح نهج البلاغه »، جلد 13، ص386.

    بنابراین مسلم و محرز است که کتاب « حدیقة الشیعه » ار تألیفات مقدس اردبیلی است و به قول محدث نوری، « مستدرک الوسایل جلد 3» چون صوفیه، زشتی ها و مفاسد خود را در این کتاب « حدیقة الشیعه » خوانده اند و مقام و عظمت مولف را نزد جامعه دیدند، نتوانستند برای مقدس اردبیلی حرفی بسازند و از همین رو نسبت کتاب را به ایشان منکر شدند.

    منبع : مصاحبه حجة الاسلام مردانی درباره فرقه های صوفیه از جمله فرقه گنابادیه

    تصوف و صوفیگری



  • کلمات کلیدی :
  •  نویسنده سرباز اسلام در شنبه 87/6/30 و ساعت 8:27 عصر | دیدگاه دیگران()

    فرقه گنابادیه ... ! شیعه یا سنی؟ (قسمت دوم)

    این لفظ « شیعه صوفی » چیست و آیا صحیح است؟

    این لفظ از اختراعات توجیه گران مسلک تصوف است. مثلا سید حیدر آملی در کتاب جامع الاسرارش می گوید:
    صوفی ای که شیعه نیست صوفی نیست و شیعه ای که صوفی نیست شیعه نیست.

    (البته نسبت به ایشان باید کمی تامل کرد چراکه نظر ایشان احتمال زیاد دارد که صوفیه مصطلح امروزی نباشد چون ایشان از عرفای شیعه بوده اند)

    و یا سلطان حسین تابنده « رضا علیشاه » دو قطب قبلی فرقه گنابادیه در رساله « رفع شبهات » ص85 می گوید :

    سلسله نعمت اللهیه به تشیّع و پیروی از ائمه اثنی عشر (علیهم السلام) و عمل طبق دستورات مذهب حق جعفری افتخار دارند.

     

    اما دروغگویی آنها :

    قطعا مطالب کذب و دروغ در کتب متصوفه فراوان است از جمله همین شیعه صوفی. اما اینکه اینها می گویند، شیعه باید صوفی و صوفی شیعه است به چند دلیل دروغ و کذب است :

    1. در احادیثی که به مذمت صوفیه پرداخته، مطلق صوفیه مذمت شده نه اینکه بعضی از آنها و یا به گمان بعضی، اهل سنت صوفیه. چرا که در حدیث امام هادی (علیه السلام) حضرت فرموده اند : « الصوفیه کُلهم من مخالفینا و طریقتهم مغایرة لطریقتنا » یعنی « تمام صوفیان از مخالفان ما هستند و طریقت و خط مشی آنها مغایرت دارد با روش زندگی ما » و این بیانگر این است که تمام فِرَق صوفیه چه به اصطلاح خودشان شیعه و چه سنی، همگی مورد مذمت ائمه معصومین (علیهم السلام) قرار گرفته اند.

    سند حدیث امام هادی (ع) : (سفینه البحار/ج2/ص58 چاپ انتشارات تهران و ج5 ص199 چاپ اسوه قم) و (طرائق الحقائق ج1 ص211) و (حدیقة الشیعه ص602) و (منهاج البراعه ج6 ص304 چاپ قدیم و ج14 ص16 چاپ اسلامیه تهران) و (اثنی عشریه ص28) و (البدعة و التحرف ص115) و (کشکول علامه بحرانی ج3 ص228) و (تنبیه الغافلین ص17) و (انوار النعمانیه ج2 ص294) و (مصابیح الدجی ص242) و (خیراتیه ج1 ص32) و (تصوف و تشیع ص548)

     

    1. زندگی سردمداران زاهدنمایی از قبیل « حسن بصری » و « بایزید بسطامی » و « حسین بن منصور حلاج » موید مخالفت با ائمه هدی می باشد که البته بیش از 200 مورد از مخالفت سران تصوف با ذوات مقدس معصومین (علیهم السلام) را از لحاظ فکری و عملی، در کتاب « تحقیق در تصوف و عرفان » خیرالله مردانی در فصل سیزدهم تحت عنوان « مخالفت صوفیه با ائمه هدی (ع) بیان شده که نمونه ای از آن را برای شما خاطر نشان می کنیم :

    مخالفت حسن بصری با امیر مومنان علی (علیه السلام) : با توجه به اینکه خود حسن بصری اقرار می کند که بقای اسلام به قداکاری های علی (ع) بوده چراکه خود حسن بصری گفته : « إستوی الاسلام بسیف علی » (شواهد التنریل حاکم نیشابوری ج2 ص183 چ بیروت) ولی با این حال به مخالفت امام زمانش علی بن ابیطالب (علیه السلام) می پردازد و در قضیه جنگ جمل نه تنها امیرمومنان (ع) را بنا به فرمایش پیامبر اکرم (ص) امام نمی داند بلکه ارزشی برای فرمایش پیامبر اکرم (ص) قائل نیست چراکه به گواهی تاریخ اسلام، پیامبر خدا دستور سرکوب کردن ناکثین و قاسطین (برپاکنندگان جنگ جمل) را به امیرمومنان داده بود که عایشه با امر پیامبر خدا مخالفت کرد و به ستیزه با علی برخاست که در این جنگ حسن بصری از کسانی بود که خود می گوید : ندایی در مورد این جنگ می شنیدم که می گفت : نرو چراکه در این جنگ قاتل و مقتول هر دو در جهنم هستند که به خاطر این مسئله امام علی (علیه السلام) به او فرمود که منادی این ندا شیطان بود.

    (برای سند این تاریخ، ر.ک : بحارالانوار ج32 ص225/احتجاج طبرسی ج1 ص171/کشف الاشتباه ص24)

    حسن بصری تبعیت از فرمان عایشه ای که با پیامبر خدا مخالفت کرده را واجب می داند ولی از امام زمانش تبعیت نمی نماید و لذا علی (ع) نیز او را برادر شیطان می نامد.

    برای مطالعه بیشتر به کتاب تحقیقی در تصوف و عرفان و یا کتاب تباین تصوف و تشیع خیرالله مردانی مراجعه نمائید.

    سخن نویسنده : بنا براین نمی توان گفت که صوفیان شیعه هستند بلکه از مخالفین طریقت خاندان عصمت و طهارت می باشند و این که خود را به شیعه نسبت می دهند دروغی بیش نیست.

    متأسفانه صوفیان گمان می کنند، اینکه مذهب شیعه به مخالفت با صوفیه می پردازد و تباین خود را با تصوف بیان می کند به معنای تفرقه افکنی است، در حالی که نه معنای وحدت را فهمیده اند و نه معنای تفرقه را. مضمون یکی از فرمایشات مقام معظم رهبری حفظه الله این بود که : « اینکه مسلمین باید وحدت داشته باشند به این معنا نیست که از مذهب دفاع نکنیم و نقد علمی و کلامی را بگذاریم کنار . حتی ایشان در یکی از سخنرانی هایشان در مورد خرافات و نقش روحانیت در مبارزه با خرافات به آنها فرمودند : « این آیه قرآن که می فرماید : « الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لایخشون .... » در مورد مبارزه با همین خرافات است . شجاع باشید...! بگید...! » و یا در یکی دیگر از سخنرانی هایشان فرمودند : « خوب است تعامل داشته باشیم ولی نباید بواسطه این تعامل ها مرزها را پاک کنیم »

    حرف ما با صوفیان این است که چرا خودشان را اینقدر به شیعه می چسبانند و بانگ تشیع می زنند در حالی که بالا بروند و پائین بیایند، اینها شیعه نیستند ولو اظهار محبت به خاندان پیغمبر کنند چراکه در روایات، ائمه معصومین (علیهم السلام) به همین نکته اشاره کرده اند.

    پس لفظ شیعه صوفی یک لفظ وارداتی است که از سوی متصوفه وارد دین شده است.

    منبع : مصاحبه حجة الاسلام مردانی درباره فرقه های صوفیه از جمله فرقه گنابادیه و کتاب تحقیقی در تصوف و عرفان همین نویسنده

     



  • کلمات کلیدی :
  •  نویسنده سرباز اسلام در پنج شنبه 87/6/21 و ساعت 1:44 عصر | دیدگاه دیگران()

    فرقه گنابادیه ... ! شیعه یا سنی؟ (قسمت اول)

    آیا فرقه صوفیه گنابادیه شیعه است یا از نام شیعه برای بدعت های خود استفاده می نماید؟

    پاسخ : فرقه گنابادیه شیعه نیست، به دو دلیل :

    اول :

    قطب اصلی آنان « شاه نعمت الله ولی » می باشد که ایشان مروّج مرام سنی گری است و با کمال صراحت در دیوان خود چنین سروده است :

    ای که هستی محب آل علی                      مومن کاملی و ببی بدلی

    ره سنی گزین که مذهب ماست                 ورنه گمگشته ای و در خللی

    رافضی کیست؟ دشمن بوبکر                      خارجی کیست دشمنان علی

    هر که او هر چهار یار دارد دوست                 امت پاک مذهب است و ولیّ

    دوستدار صحابه ام به تمام                         یار سنی و خصم معتزلی

    مذهب جامع از خدا دارم                            این هدایت بود مرا ازلی

    نعمت اللهیم و ز آل رسول                          چاکر خواجه ام، خفیّ و جلیّ

    نعمت الله را مشو منکر                              ور شوی، کافری و در خللی

    (دیوان شاه نعمت الله ولی ص88 چاپ انشارات نعمت اللهیه تهران)

    بنابراین با توجه به اشعار « شاه نعمت الله ولی » جایی برای شیعه بودن وی و مریدانش باقی نمی ماند.

    دوم :

    شیعه، به تبع فرموده ذوات مقدس معصومین (علیهم السلام)، هرگز نمی تواند صوفی باشد زیرا روایات زیادی در مذمت صوفیه از لسان پیغمبر گرامی اسلام و ائمه هدی (علیهم السلام) در کتابهای مختلف حدیث وارد شده است تا جائی که سلطان حسین تابنده معروف به « رضا علیشاه » هم که مورد احترام شدید فرقه گنابادیه بوده است، نتوانسته منکر این روایات گردد و لذا در کتاب « رفع شبهات » خود، چند روایت را در مذمت تصوف ذکر نموده است و با صراحت در ص54 « رفع شبهات » اعتراف می کند که : اخبار در ذمّ تصوف زیاد ذکر شده است.

    منبع : مصاحبه حجة الاسلام مردانی درباره فرقه های صوفیه از جمله فرقه گنابادیه



  • کلمات کلیدی :
  •  نویسنده سرباز اسلام در شنبه 87/6/9 و ساعت 6:7 عصر | دیدگاه دیگران()
    <      1   2   3   4   5   >>   >

     لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    آیا نورعلی تابنده مورد تایید امام بود؟
    سید حسن،دعایی و نورعلی تابنده
    درویش علاقمند به شهرت
    نورعلی تابنده قبل از درویشی
    سیستم تشکیلاتی فرقه گنابادی قسمت هشتم
    سیستم تشکیلاتی فرقه گنابادی قسمت هفتم
    سیستم تشکیلاتی فرقه گنابادی قسمت ششم
    سیستم تشکیلاتی فرقه گنابادی قسمت پنجم
    سیستم تشکیلاتی فرقه گنابادی (قسمت چهارم)
    سیستم تشکیلاتی فرقه گنابادی (قسمت سوم)
    سیستم تشکیلاتی فرقه گنابادی (قسمت دوم) 2
    سیستم تشکیلاتی فرقه گنابادی (قسمت دوم)
    افشای تشکیلات سیاسی فرقه گنابادی (قسمت اول)
    فرقه ای که حزب سیاسی شد
    سید حسین نصر،شهرام پازوکی و اسلام ناب آمریکایی
    [همه عناوین(103)][عناوین آرشیوشده]

    بالا

    طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

    بالا

    معرفی وبلاگ به دوستان
    ایمیل شما:
    ایمیل دوستتان:

    ”باشگاه